هوش مصنوعی: این متن شعری است که به مفاهیم عمیق عشق، درد، وجود و عدم، و تضادهای زندگی می‌پردازد. شاعر از درد و عشق به عنوان نیروهای محرک زندگی یاد می‌کند و به مفاهیمی مانند ایمان، کفر، نور و تاریکی اشاره می‌کند. در نهایت، شاعر به جایگاه انسان در جهان و تلاش او برای رسیدن به تعالی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم فلسفی و عرفانی پیچیده‌ای است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای عمیق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۷۵ - قصیده

مرد آن بود که از سر دردی قدم زند
درد آن بود که بر دل مردان رقم زند

آن را مسلم است تماشا به باغ عشق
کو خیمهٔ نشاط به صحرای غم زند

وز بهر آنکه نیست شود هرچه هست اوست
ختم وجود بر سر کتم عدم زند

از دست عشق چون به سفالی شراب خورد
طعنه نخست در گهر جام جم زند

بیشی هر دو عالم بر دست چپ نهد
وانگه به دست راست بر آن بیش، کم زند

جایی که زلف جانان دعوی کند به کفر
گمره بود که در ره ایمان قدم زند

و آنجا که نور عارض او پرده برگرفت
تردامنی بود که دم از صبح‌دم زند

خاقانی این سراب که داند که مردوار
زین خاکدان به بام جهان بر علم زند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴ - قصیده
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶ - در شکایت از زندان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.