هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد و رنج زندگی سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی روزگار، ناملایمات و سختی‌های زندگی شکایت می‌کند و به ناتوانی انسان در برابر تقدیر و سرنوشت اشاره می‌کند. او از بی‌عدالتی‌ها و رنج‌هایی که بر او تحمیل شده، گله می‌کند و از فلک و روزگار به عنوان عوامل اصلی این مشکلات یاد می‌کند. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که تنها خداوند است که می‌تواند کارها را به نیکی انجام دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند تقدیر، رنج و بی‌عدالتی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و دشوار باشد. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالانی که توانایی درک مفاهیم پیچیده‌تر را دارند، مناسب است.

شمارهٔ ۷۶ - در شکایت از زندان

غصه بر هر دلی که کار کند
آب چشم آتشین نثار کند

هر که در طالعش قران افتاد
سایهٔ او از او کنار کند

روزگارم وفا کند هیهات
روزگار این به روزگار کند

این فلک کعبتین بی‌نقش است
همه بر دست خون قمار کند

پنج و یک برگرفت باز فلک
که دوشش را دو یک شمار کند

چون به نیکیم شرمسار نکرد
به بدی چند شرمسار کند

مرغیم گنگ و مور گرسنه‌ام
کس چو من مرغ در حصار کند

بانگ مرغی چه لشگر انگیزد
صف موری چه کار زار کند

شور و غوغا شعار زنبور است
شور و غوغا که اختیار کند

بر دو پایم فلک ز آهن‌ها
حلقه‌ها چون دهان مار کند

این دهن‌های تنگ بی دندان
بر دو ساق من آن شعار کند

که به دندان بی‌دهان همه سال
اره با ساق میوه‌دارکند

سگ دیوانه شد مگر آهن
که همه ساق من فکار کند

آه خاقانی از فلک زآنسو
رفت چندان که چشم کار کند

هر چه پنهان پردهٔ فلک است
آه خاقانی آشکار کند

کار او زین و آن نگردد نیک
کارها نیک کردگار کند

گر چه خصمان ز ریگ بیشترند
همه را مرگ، خاکسار کند
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵ - قصیده
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷ - در ستایش شروان شاه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.