هوش مصنوعی: این شعر از خاقانی شروانی بیانگر عشق و رنج ناشی از هجران معشوق است. شاعر از شکستن عهد و پیمان معشوق و رنج‌های عاطفی خود می‌گوید و از صبر و تحمل سختی‌ها سخن می‌راند. او از عشق و وفاداری خود به معشوق و ناتوانی در فراموشی او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۷۷ - در ستایش شروان شاه

صورت نمی‌بندد مرا کان شوخ پیمان نشکند
کام من اندر دل شکست امید در جان نشکند

از خام کاری خوی او افغان کنم در کوی او
گر شحنهٔ بدگوی او در حلقم افغان نشکند

گفتار من باد آیدش، خون ریختن داد آیدش
گر رنج من یاد آیدش عهد من آسان نشکند

تا هجر او سوزد جگر از صبر چون سازم سپر
دانی که دانم این قدر کز موم سندان نشکند

زد نوک ناوک بر دلم تا خسته شد یک سر دلم
هم راضیم گر در دلم سرهای پیکان نشکند

آن را که در کار آورد کارش ز رونق چون برد
کان کو به جان گوهر خرد حالی به دندان نشکند

زان غمزهٔ کافر نشان ای شاه شروان الامان
آری سپاه کافران جز شاه شروان نشکند

خاقانی ار خود سنجر است در پیش زلفش چاکر است
گر صبر او صد لشکر است الا به مژگان نشکند
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶ - در شکایت از زندان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸ - ایضا در مرثیهٔ خانوادهٔ خود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.