هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوع غم و اندوه می‌پردازد. شاعر از لشکر غم، آسیب‌های آن و تأثیراتش بر زندگی انسان سخن می‌گوید. او غم را به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی انسان توصیف می‌کند و از تأثیرات عمیق آن بر روح و روان انسان یاد می‌کند. همچنین، شاعر به مفاهیمی مانند عزلت، وحدت و هنر نیز اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۸۳ - مطلع دوم

لشکر غم ران گشاد و آمد دوران او
ابلق روز و شب است نامزد ران او

هر که چنین لشکرش نعل در آتش نهاد
نعل بها داد عمر بر سر میدان او

غم که درآید به دل بنگری آسیب آن
کاتش کافتد در آب بشنوی افغان او

اول جنبش که نو گلبن آدم شکفت
میوهٔ غم بود و بس، نوبر بستان او

و آخر مجلس که دهر میکدهٔ غم گشاد
دور ز ما درگرفت ساقی دوران او

جرعه‌ای از دست او کشتن ما را بس است
این همه بر پای چیست بلبله گردان او

آمد باران غم پول سلامت ببرد
بر سر یک مشت خاک تا کی باران او

پنجرهٔ عنکبوت نیست جنان استوار
کز احد و بوقبیس باید غضبان او

آتش غم پیل را درد برارد چنانک
صدرهٔ پشه سزد صورت خفتان او

ناف تو بر غم زدند، غم خور خاقانیا
آنکه جهان را شناخت غمکده شد جان او

والی عزلت تویی، اینک طغرای فقر
مشرف وحدت تو باش، اینک دیوان او

سرو هنر چون تویی دست نشان پدر
دست ثنا وامدار هیچ ز دامان او

حافظ دین بوالحسن، بحر مکارم علی
کابخور جان ماست چشمهٔ احسان او
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۲ - در مدح پدر خویش علی نجار
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۴ - مطلع سوم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.