هوش مصنوعی:
شب تیرهای بود که لهراسپ با زین گشتاسپی به ایران بازگشت. او لباسهای فاخر پوشید و تاجی با پر همای بر سر گذاشت. لهراسپ از ایران به سوی روم رفت و پدرش گشتاسپ از این موضوع آگاه شد. گشتاسپ نگران شد و زریر و دیگر خردمندان را فراخواند تا درباره این موضوع صحبت کنند. موبد پیشنهاد داد که باید کسانی را به جستجوی گشتاسپ بفرستند و اگر او بازگردد، باید به او احترام گذاشت و تاج و تخت را به او سپرد. لهراسپ نیز کسانی را به جستجوی گشتاسپ فرستاد، اما آنها نومید بازگشتند. این موضوع باعث ناراحتی لهراسپ و رنج گشتاسپ شد.
رده سنی:
16+
این متن از ادبیات کلاسیک فارسی است و دارای مفاهیم عمیق و زبانی پیچیده است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن فارسی دارد. بنابراین، مناسب برای نوجوانان و بزرگسالان است.
بخش ۴
شب تیره شبدیز لهراسپی
بیاورد با زین گشتاسپی
بپوشید زربفت رومی قبای
ز تاج اندر آویخت پر همای
ز دینار وز گوهر شاهوار
بیاورد چندان کش آمد به کار
از ایران سوی روم بنهاد روی
به دل گاه جوی و روان راه جوی
پدر چون ز گشتاسپ آگاه شد
بپیچید و شادیش کوتاه شد
زریر و همه بخردان را بخواند
ز گشتاسپ چندی سخنها براند
بدیشان چنین گفت کاین شیر مرد
سر تاجدار اندر آرد به گرد
چه بینید و این را چه درمان کنید
نشاید که این بر دل آسان کنید
چنین گفت موبد که این نیک بخت
گرامی به مردان بود تاج و تخت
چو گشتاسپ فرزند کس را نبود
نه هرگز کس از نامداران شنود
ز هر سو بباید فرستاد کس
دلاور بزرگان فریادرس
گر او بازگردد تو زفتی مکن
هنرجوی و با آز جفتی مکن
که تاج کیان چون تو بیند بسی
نماند همی مهر او بر کسی
به گشتاسپ ده زین جهان کشوری
بنه بر سرش نامدار افسری
جز از پهلوان رستم نامدار
به گیتی نبینیم چون او سوار
به بالا و دیدار و فرهنگ و هوش
چنو نامور نیز نشنید گوش
فرستاد لهراسپ چندی مهان
به جستن گرفتند گرد جهان
برفتند و نومید بازآمدند
که با اختر دیرساز آمدند
نکوهش از آن بهر لهراسپ بود
غم و رنج تن بهر گشتاسپ بود
بیاورد با زین گشتاسپی
بپوشید زربفت رومی قبای
ز تاج اندر آویخت پر همای
ز دینار وز گوهر شاهوار
بیاورد چندان کش آمد به کار
از ایران سوی روم بنهاد روی
به دل گاه جوی و روان راه جوی
پدر چون ز گشتاسپ آگاه شد
بپیچید و شادیش کوتاه شد
زریر و همه بخردان را بخواند
ز گشتاسپ چندی سخنها براند
بدیشان چنین گفت کاین شیر مرد
سر تاجدار اندر آرد به گرد
چه بینید و این را چه درمان کنید
نشاید که این بر دل آسان کنید
چنین گفت موبد که این نیک بخت
گرامی به مردان بود تاج و تخت
چو گشتاسپ فرزند کس را نبود
نه هرگز کس از نامداران شنود
ز هر سو بباید فرستاد کس
دلاور بزرگان فریادرس
گر او بازگردد تو زفتی مکن
هنرجوی و با آز جفتی مکن
که تاج کیان چون تو بیند بسی
نماند همی مهر او بر کسی
به گشتاسپ ده زین جهان کشوری
بنه بر سرش نامدار افسری
جز از پهلوان رستم نامدار
به گیتی نبینیم چون او سوار
به بالا و دیدار و فرهنگ و هوش
چنو نامور نیز نشنید گوش
فرستاد لهراسپ چندی مهان
به جستن گرفتند گرد جهان
برفتند و نومید بازآمدند
که با اختر دیرساز آمدند
نکوهش از آن بهر لهراسپ بود
غم و رنج تن بهر گشتاسپ بود
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۳
گوهر بعدی:بخش ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.