هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات درونی خود سخن می‌گوید، از غم و اندوهی که در دل دارد و از ترس آشکار شدن رازهایش. او از تلاش‌های بی‌ثمر خود در زندگی و جست‌وجوی مقصودی که نمی‌یابد، سخن می‌گوید. همچنین، از گذر عمر و جوانی و بازی‌های سرنوشت با زندگی خود ابراز ناراحتی می‌کند. شاعر به هنر و ادبیات خود افتخار می‌کند و از توانایی‌هایش در نظم و نثر سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و احساسی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند گذر زمان و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - چون رعد در جهان فتد آوازم

چون مشرف است همت بر رازم
نفسم غمی نگردد از آزم

چون در به زیر پارهٔ الماسم
چون زر پخته در دهن گازم

بسته دو پای و دوخته دو دیده
تا کی بوم صبور که نه بازم

با هرچه آدمی است همی گویی
در هر غمی کش افتد انبازم

من گوهرم ز آتش دل ترسم
ناگاهی آشکاره شود رازم

نه نه کر گر فلک بودم بوته
و آتش بود اثیر بنگدازم

روی سفر نبینم و از دانش
گه در حجاز و گاه در اهوازم

ابرم که در و لؤلؤ بفشانم
چون رعد در جهان فتد آوازم

از راستی چو تیر بود بیتم
دشمن کشم از آن چو بیندازم

زان شعر کایچ خامه نپردازد
کان را به یک نشست نپردازم

بادم به نظم و نثر و نه نمامم
مشکم به خلق و جود و نه غمازم

مقصود می‌نیابم و می‌جویم
مقصد همی نینم و می‌تازم

بر عمر و بر جوانی می‌گریم
کانچم ستد فلک ندهد بازم

با چرخ در قمارم می‌مانم
وین دست چون نگر که همی بازم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - ای وای امیدهای بسیارم
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ - یک بهره به بوده همی نمانم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.