هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و غم‌های بی‌پایان خود می‌گوید و بیان می‌کند که اگر تمام عمرش پر از غم بود، جاویدان می‌ماند. او از درد دلش می‌نالد و امیدش را از دست داده است. همچنین، او از تغییرات روزگار و سیاه‌بختی خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عاطفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، موضوعات غم و اندوه و ناامیدی ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین و نامناسب باشد.

شمارهٔ ۷ - همی بلرزم بر خویشتن چو شاخک بید

کدام رنج که آن مر مرا نگشت نصیب
کدام غم که بدان مر مرا نبود نوید

اگر غم دل من جمله عمر می بودی
به گیتی اندر بی‌شک بماندمی جاوید

همی بپیچم از رنج دل چو شوشهٔ زر
همی بلرزم بر خویشتن چو شاخک بید

امید نیست مرا کز کسی امید بود
امید منقطع و منفطع امید امید

نگر چگونه بود حال من که در شب و روز
چرا غم از مهتاب است و آتش از خورشید

سپید گشت به من روی روزگار و کنون
همی سیاه کند روزگارم اینت سپید!
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶ - چندین هزار بیت بدیع بلند ماند
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸ - که از رنج پیری تن آگه نبود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.