هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او بیان میکند که عشق به معشوق باعث شده تا عقلش محدود شود و حتی نامش برای معشوق ننگآور شده است. شاعر از جفاهای معشوق شکایت میکند اما در عین حال تسلیم شده و خود را در چنگال زبونی میبیند. او همچنین از دوری و فاصلهای که دیگران با او دارند، اظهار ناراحتی میکند و در پایان، از معشوق میخواهد که از راهی که در پیش گرفته بازگردد، زیرا این راه برای هر کسی دشوار و ناتوانکننده است.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. مفاهیمی مانند عشق، رنج، تسلیم و فاصلهی عاطفی برای نوجوانان زیر 16 سال ممکن است پیچیده و سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۲۱
پایم از عشق تو در سنگ آمدست
عقل را با تو قبا تنگ آمدست
نام من هرگز نیاری بر زبان
آری از نامم ترا ننگ آمدست
هرچه دانی از جفا با من بکن
کت زبونی نیک در چنگ آمدست
هرکسی آمد به استقبال من
اندهانت چند فرسنگ آمدست
انوری پایت ز راهی بازکش
کاندران هر مرکبی لنگ آمدست
عقل را با تو قبا تنگ آمدست
نام من هرگز نیاری بر زبان
آری از نامم ترا ننگ آمدست
هرچه دانی از جفا با من بکن
کت زبونی نیک در چنگ آمدست
هرکسی آمد به استقبال من
اندهانت چند فرسنگ آمدست
انوری پایت ز راهی بازکش
کاندران هر مرکبی لنگ آمدست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.