هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد و رنج عشق شکایت میکند و بیان میکند که غم و اندوه ناشی از عشق به حدی رسیده که دیگر قابل تحمل نیست. او از این که امیدهایش به نتیجه نرسیده و بارها زیان دیده است، اظهار ناراحتی میکند و احساس میکند که درد و رنج او به اوج خود رسیده است.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهی شعری ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۲
کارم ز غمت به جان رسیدست
فریاد بر آسمان رسیدست
نتوان گلهٔ تو کرد اگرچه
از دل به سر زبان رسیدست
در عشق تو بر امید سودی
صد بار مرا زیان رسیدست
هرجا که رسم برابر من
اندوه تو در میان رسیدست
این آب ز فرق برگذشته است
وین کارد بر استخوان رسیدست
فریاد بر آسمان رسیدست
نتوان گلهٔ تو کرد اگرچه
از دل به سر زبان رسیدست
در عشق تو بر امید سودی
صد بار مرا زیان رسیدست
هرجا که رسم برابر من
اندوه تو در میان رسیدست
این آب ز فرق برگذشته است
وین کارد بر استخوان رسیدست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.