هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنج عشق و جدایی سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که بدون معشوق، حالش بسیار بد است و هر لحظه از هجران و عشق رنج می‌برد. دلش در دست عشق اسیر و زبون است و غم عشق در جانش هر لحظه بیشتر می‌شود. او از معشوق می‌خواهد که اگر قصد بخشش دارد، اکنون زمان آن است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با احساسات و تجربیات بیان شده در شعر ارتباط برقرار کنند.

غزل شمارهٔ ۳۶

مرا دانی که بی‌تو حال چونست
به هر مژگان هزاران قطره خونست

تنم در بند هجر تو اسیرست
دلم در دست عشق تو زبونست

غم عشق تو در جان هیچ کم نیست
چه جای کم که هر ساعت فزونست

به وجهی خون همی بارم من از دل
که در عشق توام غم رهنمونست

اگر بخشود خواهی هرگز ای جان
بر این دل جای بخشایش کنونست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.