هوش مصنوعی:
این متن بیانگر احساسات عمیق و دردناک شاعر از جدایی و هجران معشوق است. شاعر از بیقراری و خواری خود در غم عشق سخن میگوید و اشکهایش را نشانهای از وفاداری و عشق عمیق خود میداند. او از بخت بد و خواری خود در راه عشق شکایت میکند و این را نتیجه دوستاری نمیداند. در نهایت، شاعر هجران را عامل مرگ خود میداند و آن را نیز بخشی از سرنوشت خود میپندارد.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و مفاهیم پیچیده شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه احساسی دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل میگیرد.
غزل شمارهٔ ۴۱
دل بیتو به صدهزار زاریست
جان در کف صدهزار خواریست
در عشق تو ز اشک دیده دل را
الحق ز هزار گونه یاریست
در راه تو خوارتر ز حاکم
ای بخت بد این چه خاکساریست
کردیم به کام دشمن ای دوست
دانم که نه این ز دوستاریست
هجران سیهگر توام کشت
این نیز هم از سپیدکاریست
جان در کف صدهزار خواریست
در عشق تو ز اشک دیده دل را
الحق ز هزار گونه یاریست
در راه تو خوارتر ز حاکم
ای بخت بد این چه خاکساریست
کردیم به کام دشمن ای دوست
دانم که نه این ز دوستاریست
هجران سیهگر توام کشت
این نیز هم از سپیدکاریست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.