هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به زیبایی و منحصر به فرد بودن معشوق خود اشاره میکند و بیان میکند که هیچ چیز در جهان به زیبایی او نیست. او همچنین ابراز میکند که هیچ کس به اندازهی او عاشق و وفادار به معشوق نیست و دلش تنها به او تعلق دارد. شاعر از وعدههای آینده ناامید است و معتقد است که هیچ کس در جهان به اندازهی او عشق و تقاضای معشوق را در دل ندارد.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک ممکن است برای سنین پایینتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۴۲
ماه چون چهرهٔ زیبای تو نیست
مشک چون زلف گلآرای تو نیست
کس ندیدست رخ خوب ترا
که چو من بنده و مولای تو نیست
کردم از دیده و دل جای ترا
گرچه از دیده و جان جای تو نیست
چه دهی وعدهٔ فردا که مرا
دل این وعدهٔ فردای تو نیست
سینهٔ کس نشناسم به جهان
که در آن سینه تقاضای تو نیست
مشک چون زلف گلآرای تو نیست
کس ندیدست رخ خوب ترا
که چو من بنده و مولای تو نیست
کردم از دیده و دل جای ترا
گرچه از دیده و جان جای تو نیست
چه دهی وعدهٔ فردا که مرا
دل این وعدهٔ فردای تو نیست
سینهٔ کس نشناسم به جهان
که در آن سینه تقاضای تو نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.