هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان عشق و علاقه‌ی عمیق خود به معشوق می‌پردازد و تأکید می‌کند که هیچ چیز در جهان قابل مقایسه با زیبایی و جذابیت معشوق نیست. او از غم و اندوه عشق سخن می‌گوید، اما با وجود این غم، از عشق معشوق هیچ‌گونه بی‌تفاوتی ندارد. شاعر همچنین از بدگویان و دشمنان خود شکایت می‌کند، اما تأکید می‌کند که این بدگویی‌ها به او آسیبی نمی‌رساند، زیرا معشوق او بدخو نیست.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۳

از تو بریدن صنما روی نیست
زانکه چو رویت به جهان روی نیست

تا تو ز کوی تو برون رفته‌ای
کوی تو گویی که همان کوی نیست

گرچه غمت کرد چو مویی مرا
فارغم از عشق تو یک موی نیست

روی ترا ماه نگویم از آنک
ماه چو آن عارض دلجوی نیست

زلف ترا مشک نخوانم از آنک
مشک بدان رنگ و بدان بوی نیست

چون لب تو بادهٔ خوش رنگ نه
چون رخ تو لالهٔ خود روی نیست

زلف تو چوگان و دلم گوی اوست
کیست که چوگان ترا گوی نیست

طعنهٔ بدگوی نباشد زیانش
هرکه ورا دلبر بدخوی نیست

انوری از خوی بد تست خوار
از سخن دشمن بدگوی نیست
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.