هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق نافرجام و درد دوری از معشوق است. شاعر از ناتوانی در درک رازهای معشوق و عدم دستیابی به وصال او سخن می‌گوید. قلبش به پاسخ‌های معشوق قانع شده، اما از لب‌های او چیزی نمی‌یابد. غم عشق با دل او خو گرفته و گویی از او جدا نمی‌شود. شاعر از جور و ظلم معشوق شکایت می‌کند و می‌گوید که کسی جز او را نمی‌یابد که بتواند این ظلم را تحمل کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، بیان درد و رنج عشق نافرجام نیاز به بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۵۸

جان ز رازت خبر نمی‌یابد
عقل خوی تو درنمی‌یابد

چون تو بازارگان ترکستان
می‌نیارد مگر نمی‌یابد

وصل چون دارم از تو چشم که چشم
بر خیالت ظفر نمی‌یابد

گشت قانع به پاسخ تو دلم
وز لبت این قدر نمی‌یابد

غم عشق تو با دلم خو کرد
گویی از من گذر نمی‌یابد

آری این جور و ظلم با که کند
چون ز من سخره‌تر نمی‌یابد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.