هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه به توصیف عشق و عاشقی، درد و رنج ناشی از جدایی و انتظار برای وصال معشوق می‌پردازد. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که عشق او چنان عمیق است که حتی یک غم از او به صد جان می‌ارزد. همچنین، شاعر از دشواری‌های راه عشق و انتظار برای وصال می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به وعده‌هایش عمل کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۸۰

روی تو آرام دلها می‌برد
زلف تو زنهار جانها می‌خورد

تا برآمد فتنهٔ زلف و رخت
عافیت را کس به کس می‌نشمرد

منهی عشق به دست رنگ و بوی
راز دلها را به درها می‌برد

وقت باشد بر سر بازار عشق
کز تو یک غم دل به صد جان می‌خرد

بر سر کوی غمت چون دور چرخ
پای کس جز بر سر خود نسپرد

هست دل در پردهٔ وصل لبت
لاجرم زلف تو پرده‌اش می‌درد

پای در وصل لبت نتوان نهاد
تا سر زلف تو در سر ناورد

گویمت وصلی مرا گویی که صبر
تا دلم آن را طریقی بنگرد

جمله در اندیشه سازی کار وصل
تا تو بندیشی جهان می‌بگذرد

وعده را بر در مزن چندین به عذر
زندگانی را نگر چون می‌برد

گویی از من بگزران ای انوری
چون کنم می‌نگزرد می‌نگزرد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.