هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد هجران و جدایی از معشوق سخن میگوید. او از اشکهای بیپایان و دردهای بیشمار خود میگوید و بیان میکند که آسمان نیز در غم او سیاهپوش شده است. با این حال، شاعر هنوز به عشق و وفاداری خود پایبند است و از معشوق میخواهد که دلش را سرد نکند. او با وجود دردها، خوشحال است که تنها از درد معشوق رنج میبرد و با وجود غمها، توانایی تحمل آنها را دارد.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی مانند عشق، هجران، وفاداری و درد است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد. همچنین، زبان و ساختار شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای مخاطبان جوانتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۸۳
ای مانده من از جمال تو فرد
هجران تو جفت محنتم کرد
چشمیست مرا و صدهزار اشک
جانیست مرا و یک جهان درد
گردون کبودپوش کردست
در هجر تو آفتاب من زرد
در کار تو من هنوز گرمم
هان تا نکنی دل از وفا سرد
جفت غمم و خوشست آری
اندی که منم ز درد تو فرد
با منت چون تویی توان ساخت
زهر غم چون تویی توان خورد
هجران تو جفت محنتم کرد
چشمیست مرا و صدهزار اشک
جانیست مرا و یک جهان درد
گردون کبودپوش کردست
در هجر تو آفتاب من زرد
در کار تو من هنوز گرمم
هان تا نکنی دل از وفا سرد
جفت غمم و خوشست آری
اندی که منم ز درد تو فرد
با منت چون تویی توان ساخت
زهر غم چون تویی توان خورد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.