هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از جدایی و هجران است. شاعر از ناتوانی در رسیدن به آرامش و درمان درد خود سخن می‌گوید و از این که تلاش‌هایش بی‌ثمر مانده است، اظهار ناامیدی می‌کند. او از عشق و جان‌فشانی برای معشوق سخن می‌گوید، اما به نظر می‌رسد که این تلاش‌ها نیز به نتیجه نمی‌رسد. شاعر از مفاهیمی مانند عقل، جان، و طوفان به عنوان نمادهایی از موانع و سختی‌های زندگی استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، بیان درد و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۹۷

دردم فزود و دست به درمان نمی‌رسد
صبرم رسید و هجر به پایان نمی‌رسد

در ظلمت نیاز بجهد سکندری
خضر طرب به چشمهٔ حیوان نمی‌رسد

برخوان از آنکه طعمهٔ جانست هیچ تن
آنجا به پای عقل به جز جان نمی‌رسد

جان داده‌ام مگر که به جانان خود رسم
جانم برون شدست و به جانان نمی‌رسد

خوانی که خواجهٔ خرد از بهر جان نهاد
مهمان عقل بر سر آن خوان نمی‌رسد

گفتم به میزبان که مرا زله‌ای فرست
گفتا هنوز نقل به دربان نمی‌رسد

فتراک این سوار به تو کی رسد که خود
گردش هنوز بر سر سلطان نمی‌رسد

طوفان رسید در غمت و انوری هنوز
قسمت سرای نوح به طوفان نمی‌رسد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.