هوش مصنوعی: این متن بیانگر احساسات شاعر نسبت به یار و دلداده‌اش است. شاعر از نبود یاری و دلداری شکایت می‌کند و بیان می‌کند که اگر یاری مانند او یا کمتر از او وجود داشت، ستمکاری و درد دل‌آزاری وجود نداشت. او همچنین از سختی‌های راه و نبود گل بی‌زحمت در بستان سخن می‌گوید و از این که هیچ پاسخی از یارش دریافت نمی‌کند، اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۰۲

مرا گر چون تو دلداری نباشد
هزاران درد دل باری نباشد

چو تو یا کم ز تو یاری توان جست
چه باشد گر ستمکاری نباشد

مرا گویی که در بستان این راه
گلی بی‌زحمت خاری نباشد

بود با گرد ران گردن ولیکن
به هرجو سنگ خرواری نباشد

اگرچه پیش یاران گویم از شرم
کزو خوش خوی‌تر یاری نباشد

تو خود دانی که از تو بوالعجب‌تر
ستمکاری دل‌آزاری نباشد

چگونه دست یابد بر تو آن‌کس
کش اندر کیسه دیناری نباشد

چو اندر هیچ کاری پاسخ من
ز گفتار تو خود آری نباشد

اگر فارغ بود سنگین دل تو
ز بخت من عجب کاری نباشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.