هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از فراق معشوق خود رنج می‌برد. شاعر از بی‌قراری و ناامیدی خود سخن می‌گوید و اظهار می‌کند که بدون عشق معشوق، زندگی برایش معنایی ندارد. او از تلاش‌های بی‌ثمر خود برای رسیدن به آرامش و وصال معشوق می‌گوید و در نهایت، از شدت غم و اندوه، دلش خونین شده است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، بیان درد و رنج عاطفی و فراق ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین و نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۳

بی‌عشق توام به سر نخواهد شد
با خوی تو خوی در نخواهد شد

آوخ که به جز خبر نماند از من
وز حال منت خبر نخواهد شد

گفتم که به صبر به شود کارم
خود می‌نشود مگر نخواهد شد

گیرم که ز بد بتر شود گو شو
دانم ز بتر بتر نخواهد شد

ور عمر به کام من نشد کاری
دیرم نشدست اگر نخواهد شد

با عشق درآمدم به دلتنگی
کاخر دل او دگر نخواهد شد

هجرانت به طعنه گفت جان می‌کن
وز دور همی نگر نخواهد شد

جز وصل توام نمی‌شود در سر
زین کار چنین به سر نخواهد شد

خون شد دلم از غمت چه می‌گویم
خون شد دل و بس جگر نخواهد شد

تا کی سپری بر انوری آخر
در خاک لگد سپر نخواهد شد
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.