هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و بندگی سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که او را نرنجاند، زیرا رنجاندن او باعث تغییر احوال معشوق می‌شود. او همچنین هشدار می‌دهد که تلاش برای برانگیختن آتش در او بی‌فایده است، زیرا اشک‌هایش آن آتش را خاموش می‌کند. شاعر به معشوق یادآوری می‌کند که خداوند حال او را می‌داند و از معشوق می‌خواهد که او را به بندگی خود بپذیرد. در پایان، شاعر هشدار می‌دهد که نباید به زیبایی و کامرانی خود مطمئن بود، زیرا زمانه هر چه را که گردون بدهد، بازپس می‌گیرد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۴

مرا مرنجان کایزد ترا برنجاند
ز من مگرد که احوال تو بگرداند

در آن مکوش که آتش ز من برانگیزی
که آب دیدهٔ من آتش تو بنشاند

اگر ندانی حال دلم روا باشد
خدای عز و جل حال من همی داند

مرا به بندگی خود قبول کن زان پیش
که هرکه دیده مرا بندهٔ تو می‌خواند

مباش ایمن بر حسن و کامرانی خویش
که هرچه گردون بدهد زمانه بستاند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.