هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق نافرجام و دردهای عاطفی خود سخن میگوید. او از نرسیدن به معشوق و ناکامیهای خود در عشق شکایت میکند و از بیوفایی و سردی معشوق گلایه دارد. با این حال، با وجود تمام غمها، شاعر همچنان به عشق خود پایبند است و امیدوار است که روزی به آرزوهایش برسد.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عاطفی پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۴۵
چون نیستی آنچنان که میباید
تن در دادم چنانکه میآید
گفتی که از این بتر کنم خواهی
الحق نه که هیچ درنمیباید
با این همه غم که از تو میبینم
گر خواب دگر نبینیم شاید
با فتنهٔ روزگار تو عیدست
هر فتنه که روزگار میزاید
گفتم که دلم به بوسه خرسندست
گفتی ندهم وگرچه میباید
زین طرفه ترت حکایتی دارم
دل بین که همی چه باد پیماید
بوسی نه بدید و هر زمان گوید
باشد که کناری اندر افزاید
دستی برنه که انوری ای دل
از دست تو پشت دست میخاید
تن در دادم چنانکه میآید
گفتی که از این بتر کنم خواهی
الحق نه که هیچ درنمیباید
با این همه غم که از تو میبینم
گر خواب دگر نبینیم شاید
با فتنهٔ روزگار تو عیدست
هر فتنه که روزگار میزاید
گفتم که دلم به بوسه خرسندست
گفتی ندهم وگرچه میباید
زین طرفه ترت حکایتی دارم
دل بین که همی چه باد پیماید
بوسی نه بدید و هر زمان گوید
باشد که کناری اندر افزاید
دستی برنه که انوری ای دل
از دست تو پشت دست میخاید
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.