هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از فراق معشوق خود رنج می‌برد. شاعر از ناتوانی خود در فراموشی معشوق و کاهش آرزوی او سخن می‌گوید. همچنین، او از بی‌توجهی دیگران به غمش و ناباوری آنها نسبت به دردش شکایت می‌کند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که مشکلات و سختی‌های زندگی او ناشی از بی‌پولی است و از این که در زمانه‌اش شاعران و ثروتمندان کمیاب هستند، اظهار تاسف می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند فراق، درد عشق و مشکلات مالی نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۱۴۴

وصلت به آب دیده میسر نمی‌شود
دستم به حیله‌های دگر درنمی‌شود

هرچند گرد پای و سر دل برآمدم
هیچم حدیث هجر تو در سر نمی‌شود

دل بیشتر ز دیده بپالود و همچنان
یک ذره‌ش آرزوی تو کمتر نمی‌شود

با آنکه کس به شادی من نیست در غمت
زین یک متاعم این همه درخور نمی‌شود

گفتم که کارم از غم عشقت به جان رسید
گفتی مرا حدیث تو باور نمی‌شود

جانا از این حدیث ترا خود فراغتیست
گر باورت همی شود و گر نمی‌شود

گویی چو زر شود همه کارت چو زر بود
کارت ز بی‌زریست که چون زر نمی‌شود

منت خدای را که ز اقبال مجد دین
رویم از این سخن به عرق تر نمی‌شود

در هیچ مجلس نبود تا چو انوری
یک شاعر و دو سه توانگر نمی‌شود

چندانک از زمانت برآید بگیر نقد
در خاوران نیم که میسر نمی‌شود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.