هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از غم و رنجی که در زندگی خود تجربه کرده است سخن میگوید. او احساس میکند که در دریای مشکلات غرق شده و جز غم چیزی نمیبیند. شاعر به دنبال وصال و آرامش است، اما در عوض هجران و رنج را میبیند. او حتی خود را قاتل خویش میداند، زیرا احساس میکند که خود باعث رنجش شده است.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق و احساسات پیچیدهای مانند غم، رنج و خودشناسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند قاتل خود بودن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل میگیرد.
غزل شمارهٔ ۱۷۷
به جان آمد مرا کار از دل خویش
غمی گشتم زکار مشکل خویش
در آن دریا شدستم غرقه کانجا
بجز غم مینبینم ساحل خویش
به راه وصل میپویم ولیکن
همه در هجر بینم منزل خویش
مبادا هیچ آسایش دلم را
اگر جز رنج بینم حاصل خویش
اگر کس قاتل خود بود هرگز
منم آنکس نخستین قاتل خویش
غمی گشتم زکار مشکل خویش
در آن دریا شدستم غرقه کانجا
بجز غم مینبینم ساحل خویش
به راه وصل میپویم ولیکن
همه در هجر بینم منزل خویش
مبادا هیچ آسایش دلم را
اگر جز رنج بینم حاصل خویش
اگر کس قاتل خود بود هرگز
منم آنکس نخستین قاتل خویش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.