هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از ترک زهد و توبه و روی آوردن به عشق و مستی سخن میگوید. او از عادات گذشته خود فاصله گرفته و به زندگی جدیدی روی آورده است که در آن عشق و مستی جایگاه ویژهای دارد. شاعر همچنین از رهایی از قید و بندهای اجتماعی و دینی صحبت میکند و به زندگی آزاد و بیپروا تمایل نشان میدهد.
رده سنی:
18+
متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند مستی و رهایی از قید و بندهای اجتماعی ممکن است برای مخاطبان جوانتر مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۱۸۷
آخر در زهد و توبه دربستم
وز بند قبول آن و این رستم
بر پردهٔ چنگ پرده بدریدم
وز بادهٔ ناب توبه بشکستم
با آن بت کمزن مقامر دل
در کنج قمارخانه بنشستم
چون نوبت حسن پنج کرد آن بت
زنار چهارگانه بربستم
از رخصت عشق رخنهای جستم
وز عادت مادر و پدر جستم
چون پای بلا به جور بگشادم
بیباده مباد یک نفس دستم
در بتکده گاه موئمن گبرم
در مصطبه گاه عاقل مستم
دستم ز زبان خصم کوته شد
کامروز چنان که گویدم هستم
وز بند قبول آن و این رستم
بر پردهٔ چنگ پرده بدریدم
وز بادهٔ ناب توبه بشکستم
با آن بت کمزن مقامر دل
در کنج قمارخانه بنشستم
چون نوبت حسن پنج کرد آن بت
زنار چهارگانه بربستم
از رخصت عشق رخنهای جستم
وز عادت مادر و پدر جستم
چون پای بلا به جور بگشادم
بیباده مباد یک نفس دستم
در بتکده گاه موئمن گبرم
در مصطبه گاه عاقل مستم
دستم ز زبان خصم کوته شد
کامروز چنان که گویدم هستم
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.