هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد و رنج عشق و فراق سخن میگوید. او بیان میکند که از غم عشق سوخته و در بلا افتاده است. با دیدن چهره معشوق، جان خود را فدا کرده و شادی را از تن بیرون کشیده است. او همه دانش خود را از دست داده و در عوض، زرگری آموخته تا رخسار معشوق را با زر بیاراید. شاعر از آتشی که در دلش شعلهور است سخن میگوید و درد فراق را توصیف میکند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهتر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.
غزل شمارهٔ ۱۸۶
کس نداند کز غمت چون سوختم
خویشتن در چه بلا اندوختم
دیدنی دیدم از آن رخسار تو
جان بدان یک دیدنت بفروختم
برکشیدم جامهٔ شادی ز تن
وز بلا دلقی کنون نو دوختم
هرچه دانش بود گم کردم همه
در فراقت زرگری آموختم
زر براندودم برین رخسار سیم
آتش اندر کورهٔ دل سوختم
خویشتن در چه بلا اندوختم
دیدنی دیدم از آن رخسار تو
جان بدان یک دیدنت بفروختم
برکشیدم جامهٔ شادی ز تن
وز بلا دلقی کنون نو دوختم
هرچه دانش بود گم کردم همه
در فراقت زرگری آموختم
زر براندودم برین رخسار سیم
آتش اندر کورهٔ دل سوختم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.