هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و غم ناشی از آن سخن میگوید. او احساسات خود را نسبت به معشوق بیان میکند و از درد فراق و ناتوانی در پنهان کردن عشقش میگوید. شاعر از معشوق میخواهد که او را در غم خود رها نکند و از این بیم دارد که اگر بدون معشوق بماند، زنده نخواهد ماند. همچنین، او از ناتوانی در درک قصد معشوق از رنج دادنش سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایینتر دشوار باشد. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است.
غزل شمارهٔ ۲۱۸
جانا ز غم عشق تو امروز چنانم
کاندر خم زلف تو توان کرد نهانم
بر چهره عیان گشت به یکبار ضمیرم
وز دیده نهان کرد به یکبار نشانم
زین بیش ممان در غم خویشم که از این پس
دانی که اگر بیتو بمانم بنمانم
از دست فراقت اگرم دست نگیری
زودا که فراق تو برد دست به جانم
هرچند که اندیشه کنم تا غرض تو
از کشتن من چیست همی هیچ ندانم
کاندر خم زلف تو توان کرد نهانم
بر چهره عیان گشت به یکبار ضمیرم
وز دیده نهان کرد به یکبار نشانم
زین بیش ممان در غم خویشم که از این پس
دانی که اگر بیتو بمانم بنمانم
از دست فراقت اگرم دست نگیری
زودا که فراق تو برد دست به جانم
هرچند که اندیشه کنم تا غرض تو
از کشتن من چیست همی هیچ ندانم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.