هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و درد انتظار سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که با وجود تمام غم‌ها و رنج‌ها، عشقش پایدار است و از آن دست نخواهد کشید. همچنین، او از بی‌عدالتی و بدی‌های زمانه شکایت کرده و اظهار می‌دارد که صبرش در برابر این شرایط پایان‌ناپذیر است. در نهایت، شاعر به عشق خود وفادار می‌ماند و امیدوار است که معشوقش حال او را درک کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات عشق نافرجام و درد انتظار نیاز به بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۲۳۹

عشق بر من سر نخواهد آمدن
پا از این گل برنخواهد آمدن

گرچه در هر غم دلم صورت کند
کز پی‌اش دیگر نخواهد آمدن

من همی دانم که تا جان در تنست
بر دل این غم سر نخواهد آمدن

برنیاید چرخ با خوی بدش
صبر دایم برنخواهد آمدن

عمر بیرون شد به درد انتظار
وصلش از در درنخواهد آمدن

چون به حسن از ماه بیش آمد به‌جور
زاسمان کمتر نخواهد آمدن

گویمش حال من از عشقت بپرس
کز منت باور نخواهد آمدن

گویدم جانی کم انگار انوری
بی‌تو طوفان برنخواهد آمدن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.