هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و جفای معشوق شکایت می‌کند. او بیان می‌کند که معشوق ابتدا با وفا او را به خود جذب کرده، اما سپس با جفا و بی‌مهری او را آزرده است. شاعر از درد فراق و عشق نافرجام رنج می‌برد و با وجود بدگویی‌های معشوق، همچنان به او عشق می‌ورزد و برایش دعا می‌کند. او از این که معشوق او را در رنج عاشقی رها کرده، گلایه دارد.
رده سنی: 15+ این شعر به مفاهیم عمیق عشق، رنج و شکایت از معشوق می‌پردازد که درک آن نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. همچنین، استفاده از واژگان و مفاهیم شعری کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۷

ای برده دل من و جفا کرده
بافرقت خویشم آشنا کرده

آخر به جفا مرا بیازردی
در اول دوستی وفا کرده

روی از تو بتا چگونه گردانم
پشت از غم عشق تو دو تا کرده

هر روز مرا هزار بد گویی
من بر تو هزار شب دعا کرده

ای رنج فراق روی و موی تو
جان ودل من ز من جدا کرده

وانگه من مستمند بی‌دل را
در محنت عاشقی رها کرده
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.