هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از بی‌وفایی و جفای معشوق شکایت می‌کند. او از این که معشوق به وعده‌هایش عمل نکرده و در عشق ناسازگار بوده، ابراز ناراحتی می‌کند. شاعر همچنین از رفتارهای ناپسند معشوق مانند ناز کشیدن و عدم بخشش گلایه می‌کند و در نهایت از این که سخنانش به جایی نرسیده، اظهار ناامیدی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عاطفی و احساسی پیچیده‌ای است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی کلاسیک ممکن است برای نوجوانان کم‌تجربه دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۸۰

یاد می‌دار کانچه بنمودی
در وفا برخلاف آن بودی

حال من دیده در کشاکش هجر
وصل را هیچ روی ننمودی

ناز تنهات بود عادت و بس
خوش خوش اکنون جفا درافزودی

بوسه‌ای خواستم نبخشیدی
نالها کردم و نبخشودی

وعدهایی دهی بدان دیری
پس پشیمان شوی بدین زودی

راستی باید از لبت خجلم
که بسی خرجهاش فرمودی

خدمت من بدو رسان و بگو
چونی از درد سر برآسودی

انوری این چه شیوهٔ غزلست
که بدان گوی نطق بربودی

دامن از چرخ برکشید سخن
تا تو دامن بدو بیالودی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.