هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی خود به معشوق سخن می‌گوید و از رازهای دل و نیاز خود به او پرده برمی‌دارد. او از وفاداری و عهد معشوق می‌پرسد و از درد و رنجی که تحمل می‌کند، سخن می‌گوید. همچنین، شاعر به زیبایی و جمال معشوق اشاره کرده و از طعنه‌ها و دشنام‌هایی که از او می‌شنود، شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۸۳

بدخوی‌تری مگر خبر داری
کامروز طراوتی دگر داری

یا می‌دانی که با دل و چشمم
پیوند و جمال بیشتر داری

روزی که به دست ناز برخیزی
دانم ز نیاز من خبر داری

در پردهٔ دل چو هم تویی آخر
از راز دلم چه پرده برداری

گویی که از این پست وفادارم
گویم به وفا و عهد اگر داری

بر پای جهی که قصه کوته کن
امشب سرما و دردسر داری

ای آیت حسن جمله در شانت
زین سورت عشوه صد ز بر داری

دشنام دهی که انوری یارب
چون طبع لطیف و شعر تر داری

چتوان گفتن نه اولین داغست
کز طعنه مرا تو در جگر داری
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.