هوش مصنوعی:
شاعر از فراق و بیوفایی معشوق شکایت میکند و از گذر سریع جوانی در این فراق اظهار ناراحتی میکند. او از معشوق میخواهد که به حالش توجه کند و از بیوفایی و بدگمانی دست بردارد. شاعر همچنین از بخت نامساعد و رنج بیپایان خود سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی مانند فراق، بیوفایی و گذر عمر است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. این مفاهیم برای نوجوانان زیر 16 سال ممکن است سنگین و نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۳۰۲
آگه نهای ز حالم ای جان و زندگانی
دردا که در فراقت میبگذرد جوانی
عمری همی گذارم روزی همی شمارم
روزی چنان که آید عمری چنانک دانی
هرگز ز من ندیدی یک روز بیوفایی
هرگز ز تو ندیدم یک روز مهربانی
در کار من نظر کن بر حال من ببخشای
تا چند بیوفایی تا کی ز بدگمانی
ای یار ناموافق رنجیست بینهایت
وی بخت نامساعد کاریست آسمانی
دردا که در فراقت میبگذرد جوانی
عمری همی گذارم روزی همی شمارم
روزی چنان که آید عمری چنانک دانی
هرگز ز من ندیدی یک روز بیوفایی
هرگز ز تو ندیدم یک روز مهربانی
در کار من نظر کن بر حال من ببخشای
تا چند بیوفایی تا کی ز بدگمانی
ای یار ناموافق رنجیست بینهایت
وی بخت نامساعد کاریست آسمانی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.