هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی خود به معشوق سخن می‌گوید و از رنج‌هایی که در این راه متحمل شده است. او از معشوق می‌خواهد که با لطف و مهربانی خود، گره‌های زندگی‌اش را بگشاید و به او آرامش بخشد. شاعر اعلام می‌کند که حاضر است جان خود را نیز فدای معشوق کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات دارد.

غزل شمارهٔ ۳۱۷

ای همه دلبری و زیبایی
بر دلم هیچ می‌نبخشایی

دل مسکین فدای رنج تو باد
شاید اندی که تو برآسایی

ای سرم را ز دیده لایق‌تر
خونم از دیده چند پالایی

کارم از دست چرخ پرگرهست
چرخ را دستبرد ننمایی

گر بخواهی به حکم یک فرمان
گره هفت چرخ بگشایی

دل به تو دادم و دهم جان نیز
انوری را دگر چه فرمایی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.