هوش مصنوعی: در این متن، دبیری به دستور شاه نامه‌ای به مادر روشنک می‌نویسد و در آن از وقایع تلخ و دردناکی که بر سر روشنک آمده است، سخن می‌گوید. همچنین، از تلاش‌های شاه برای آشتی و عدالت و از تقدیر ناگزیر مرگ یاد می‌کند. سپس نامه‌ای دیگر به روشنک نوشته می‌شود که در آن از جایگاه والای او و انتظارات شاه از او سخن می‌رود. در پایان، فیلسوفی به یاد سخنان شاه می‌افتد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی، تاریخی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از موضوعات مطرح شده مانند مرگ و درد ممکن است برای خوانندگان جوان تر سنگین و دشوار باشد.

بخش ۲

بفرمود تا پیش او شد دبیر
قلم خواست چینی و رومی حریر

نویسنده از کلک چون خامه کرد
سوی مادر روشنک نامه کرد

که یزدان ترا مزد نیکان دهاد
بداندیش را درد پیکان دهاد

نوشتم یکی نامه‌ای پیش ازین
نوشته درو دردها بیش ازین

چو جفت ترا روز برگشته شد
به دست یکی بنده‌بر کشته شد

بر آیین شاهان کفن ساختم
ورا زین جهان تیز پرداختم

بسی آشتی خواستم پیش جنگ
نکرد آشتی چون نبودش درنگ

ز خونش بپیچید هم دشمنش
به مینو رساناد یزدان تنش

نیابد کسی چاره از چنگ مرگ
چو باد خزانست و ما همچو برگ

جهان یکسر اکنون به پیش شماست
بر اندرز دارا فراوان گواست

که او روشنک را به من داد و گفت
که چون او بباید ترا در نهفت

کنون با پرستنده و دایگان
از ایران بزرگان پرمایگان

فرستید زودش به نزدیک من
زداید مگر جان تاریک من

بدارید چون پیش بود اصفهان
ز هر سو پراگنده کارآگهان

همه کارداران با شرم و داد
که دارای دارابشان کار داد

وز آنجا نخواهید فرمان رواست
همه شهر ایران پیش شماست

دل خویش را پر مدارا کنید
مرا در جهان نام دارا کنید

سوی روشنک همچنین نامه‌ای
ز شاه جهاندار خودکامه‌ای

نخست آفرین کرد بر کردگار
جهاندار و دانا و پروردگار

دگر گفت کز گوهر پادشا
نزاید مگر مردم پارسا

دلارای با نام و با رای و شرم
سخن گفتن خوب و آوای نرم

پدر مر ترا پیش ما را سپرد
وزان پس شد و نام نیکی ببرد

چو آیی شبستان و مشکوی من
ببینی تو باشی جهانجوی من

سر بانوانی و زیبای تاج
فروزندهٔ یاره و تخت عاج

نوشتیم نامه بر مادرت
که ایدر فرستد ترا در خورت

به آیین فرزند شاهنشهان
به پیش اندرون موبد اصفهان

پرستنده و تاج شاهان و مهد
هم آن را که خوردی ازو شیر و شهد

به مشکوی ما باش روشن‌روان
توی در شبستان سر بانوان

همیشه دل شرم جفت تو باد
شبستان شاهان نهفت تو باد

بیامد یکی فیلسوفی چو گرد
سخنهای شاه جهان یاد کرد
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱
گوهر بعدی:بخش ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.