هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و فراق سخن میگوید و از ساقی میخواهد تا شرابی بیاورد تا بتواند نام و ننگ را فراموش کند. او از درد فراق و عشق به معشوق مینالد و از همرهان میخواهد که یاد او را زنده نگه دارند. شاعر همچنین به فقیهی اشاره میکند که از عقل سخن میگوید اما خود فاقد عقل است. در پایان، شاعر از جنگ و صلح سخن میگوید و صلح را بر جنگ ترجیح میدهد.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عشق، فراق، و انتقاد اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند انتقاد از فقیه و بحث دربارهی صلح و جنگ نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۷
پیشآر، ساقی، آن می چون زنگ را
تا ما براندازیم نام و ننگ را
امشب زرنگ می برافروز آتشی
تا رنگ پوش ما بسوزد رنگ را
بیروی او چون عود میسوزد تنم
مطرب، تو نیز آخر بساز آن چنگ را
با فقیه از عقل میگوید سخن
عقلی نبودست این فقیه دنگ را
بیاو نباشد دور اگر گریان شوم
دوری بگریاند کلوخ و سنگ را
ای همرهان، پیش دهان تنگ او
یاد آورید این عاشق دلتنگ را
وی ساربان، طاقت نداری پای ما
سرباز کش یک لحظه پیش آهنگ را
ناچار باشد هر فراقی را اثر
وانگه فراق یار شوخ شنگ را
ای آنکه کردی رخ به جنگ اوحدی
او صلح میجوید، رها کن جنگ را
تا ما براندازیم نام و ننگ را
امشب زرنگ می برافروز آتشی
تا رنگ پوش ما بسوزد رنگ را
بیروی او چون عود میسوزد تنم
مطرب، تو نیز آخر بساز آن چنگ را
با فقیه از عقل میگوید سخن
عقلی نبودست این فقیه دنگ را
بیاو نباشد دور اگر گریان شوم
دوری بگریاند کلوخ و سنگ را
ای همرهان، پیش دهان تنگ او
یاد آورید این عاشق دلتنگ را
وی ساربان، طاقت نداری پای ما
سرباز کش یک لحظه پیش آهنگ را
ناچار باشد هر فراقی را اثر
وانگه فراق یار شوخ شنگ را
ای آنکه کردی رخ به جنگ اوحدی
او صلح میجوید، رها کن جنگ را
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.