هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه ناشی از دوری یار خود سخن می‌گوید. او از زندگی بدون دوست خسته شده و آرزوی دیدار و وصال او را دارد. شاعر از روزگار و مشکلات آن شکایت کرده و تنها آرزویش رسیدن به یار است. او از عشق و هوس بوسه‌ای از لب یارش می‌گوید و از این که این هوس از دلش بیرون نمی‌رود، ناراحت است. شاعر از ضعف و ناتوانی خود در اثر غم و اندوه سخن می‌گوید و از این که حتی شمع هم نمی‌تواند او را در شب ببیند، اظهار ناراحتی می‌کند. او از اشک‌های بی‌پایان خود و از این که هر ساعت به موج بلایی جدید گرفتار می‌شود، شکایت می‌کند. در نهایت، شاعر از این که یارش اصل کار اوست و اگر به او برسد، دیگر نیازی به هیچ چیز دیگری ندارد، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.

غزل شمارهٔ ۲۲

چون نیست یار در غم او هیچ کس مرا
ای دل، تو دست گیر و به فریاد رس مرا

سیر آمدم ز عیش، که بی‌دوست میکنم
بی او چه باشد؟ ازین عیش بس مرا

از روزگار غایت مطلوب من کسیست
و آنگه کسی، که نیست جزو هیچ کس مرا

ای ساربان شبی که کنی عزم کوی او
آگاه کن، یکی به صدای جرس مرا

یک بوسه دارم از لب شیرین او هوس
وز دل برون نمی‌رود این هوس مرا

از عمر خود من آن نفسی شادمان شوم
کز تن به یاد دوست برآید نفس مرا

باریک آن چنان شدم از غم، که گر شبی
بیرون روم به شمع، نبیند عسس مرا

هر ساعتم به موج بلایی در افکند
سیلاب ازین دو دیدهٔ همچون ارس مرا

یاری که اصل کار منست، ار به من رسد
با اوحدی چه کار بود زین سپس مرا؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.