هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن می‌گوید و از درد هجران و عشق نافرجام شکوه می‌کند. او از ناتوانی خود در بیان احساساتش و از بی‌توجهی معشوق به ناله‌هایش گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و اصطلاحات ادبی قدیمی ممکن است برای نوجوانان کم‌تجربه دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۴

حلوای نباتست لبت، پسته دهانا
در باغ گلی نیست به رخسار تو مانا

زیر لبت ازوسمه نقطهاست، چه روشن؟
گرد رخت از مشک زقمهاست چه خوانا؟

گفتم: نتوانی دل شهری بربودن
نی، چون نتوانی، که شگرفی و توانا؟

بس گوشه نشینی که ز هجر تو بنالد
این ناله به گوشت نرسیدست همانا

مردم نه عجب صورت عشقم که بدانند
بی‌عشق نشستن عجب از مردم دانا

هر لحظه زبان فاش کند سر دل من
پیوسته ز دست تو برنجیم، زبانا

دلسوختهٔ عشق تو گردید به صد جان
غافل مشو از اوحدی سوخته، جانا
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.