هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق به معشوق و رنجهای ناشی از این عشق سخن میگوید. او از جدایی و غم معشوق مینالد و بیان میکند که چگونه عشق، جان و تن او را تحت تأثیر قرار داده است. شاعر همچنین به تلاشهای بیوقفهاش برای یافتن معشوق و رهایی از غم اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوانتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۴۳
پرده بر انداخت ز رخ یار نهان گشتهٔ ما
نوبت اقبال برد بخت جوان گشتهٔ ما
تن همه جان گشت چو او باز به دل کرد نظر
باخته شد در نظری آن تن جان گشتهٔ ما
گرچه گران بار شدیم از غم آن ماه ولی
هم سبک انداخته شد بار گران گشتهٔ ما
دیدهٔ گریان به دلم فاش همی گفت خود این:
کاتش غم زود کشد اشک روان گشتهٔ ما
پیر خرد گرد جهان گشت بسی در طلبش
هم به کف آورد غرض پیر جهان گشتهٔ ما
نفس بفرمود بسی، من ننشستم نفسی
تا همگی سود نشد سود زیان گشتهٔ ما
ضامن ما در غم او اوحدی شیفته بود
این نفس از غم برهد مرد ضمان گشتهٔ ما
نوبت اقبال برد بخت جوان گشتهٔ ما
تن همه جان گشت چو او باز به دل کرد نظر
باخته شد در نظری آن تن جان گشتهٔ ما
گرچه گران بار شدیم از غم آن ماه ولی
هم سبک انداخته شد بار گران گشتهٔ ما
دیدهٔ گریان به دلم فاش همی گفت خود این:
کاتش غم زود کشد اشک روان گشتهٔ ما
پیر خرد گرد جهان گشت بسی در طلبش
هم به کف آورد غرض پیر جهان گشتهٔ ما
نفس بفرمود بسی، من ننشستم نفسی
تا همگی سود نشد سود زیان گشتهٔ ما
ضامن ما در غم او اوحدی شیفته بود
این نفس از غم برهد مرد ضمان گشتهٔ ما
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.