هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و علاقه‌ی عمیق خود به معشوق سخن می‌گوید. او از دوری معشوق رنج می‌برد و از غم و اندوهی که به خاطر او تحمل می‌کند، سخن می‌گوید. شاعر به معشوق یادآوری می‌کند که عشق او پایدار و بی‌نشان است و از او می‌خواهد که به یاد عهد و پیمانشان باشد. همچنین، شاعر از عشق به عنوان یک تجربه‌ی شخصی و منحصر به فرد یاد می‌کند که قابل مقایسه با دیگران نیست.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر به دست می‌آید.

غزل شمارهٔ ۷۷

ماهی، که لبش بجای جانست
گر ناز کند،به جای آن است

از چشم دلم نمی‌شود دور
هر چند ز چشم سرنهانست

گر در طلبت هزار باشند
غیرت نبرم، که بی‌نشانست

آن کو به یقین نبیند او را
چون نیک نگه کند گمانست

ای دیده من اول زمانت
دریاب، که آخر زمانست

بر یاد تو جامه پاره کردم
باز آی، که خرقه در میانست

تخمی که تو کاشتی نمو داد
عهدی که گذاشتی همانست

این تن، که بر تو مرده، دل شد
و آن دل، که غم تو خورد، جانست

نتوان ز تو روی در کشیدن
بارت بکشیم، تا توانست

چشم سر ما غلط نبیند
کش سرمه ز خاک اصفهانست

سرنامهٔ عشق خود ز ما پرس
کین عشق نه کار دیگرانست

زود از در گوش باز گردد
هر قصه، که بر سر زبانست

آنرا که خطیب سود خواند
در مذهب اوحدی زیانست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.