هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی معشوق و زخم‌های عاطفی که بر دل او نشسته، گلایه می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که به عشق او توجه کند و از زیبایی و جذابیت معشوق نیز سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر از موسیقی و شعر به عنوان راهی برای تسکین دردهای عاطفی یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عاطفی و بی‌وفایی نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۷۹

آن زخم، که از تو بر دل ماست
مشنو که: به مرهمی توان کاست

کی وعده وفا کنی تو امروز؟
کامروز تو را هزار فرداست

زلفت، که به کژ روی بر آمد
با ما به وفا کجا شود راست؟

دریاب، که دست ما فرو بست
این فتنه، که از سر تو برخاست

یک روز گرم به پرسش آیی
عذرت نتوان به سالها خواست

عشق و لب لعلت، این چه سوزست
عقل و سر زلفت، این چه سود است؟

آرایش عالم از رخ تست
مشاطه رخت چه داند آراست؟

مطرب، بنواز نوبتی خوش
کامروز زمانه نوبت ماست

قولی بزن از طریق عشاق
یا خود غزلی که اوحدی راست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.