هوش مصنوعی: این شعر از اوحدی مراغه‌ای، شاعر ایرانی، بیانگر درد و رنج عاشقانه و ناامیدی از عشق است. شاعر از بی‌عدالتی و ستم در جامعه شکایت می‌کند و از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او به عشق الهی و نور خداوند نیز اشاره می‌کند و در نهایت، تسلیم شدن به سرنوشت و پذیرش درد عشق را توصیه می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و درد عشق ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین و نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۸۰

این همه پروانها، سوخته از چپ و راست
شمع شب ما بود، راه شبستان کجاست؟

شحنه اگر دوست بود، این همه بیداد چیست؟
وین همه آشوب چه؟ گر ملک از شهر ماست

چون نپسندد جفا نرگس سرمست یار؟
کز قبل او ستم وز طرف ما رضاست

دلبر اگر می‌کند گوش به فریاد ما
زین ستم و داوری داد نخواهیم خواست

مطرب مجلس بگفت از لب او نکته‌ای
هوش حریفان ببرد، شور ز مستان بخاست

جمله به یاد رخش خرقه در انداختند
گر چه ازان خرقها پیرهن ما قباست

در شب دیجور غم پرتو شمعی چنین
چون همه عالم گرفت؟ گرنه ز نور خداست

گفت: به خاک درم چون گذری سر بنه
من نتوانم نهاد سر، مگر آنجا که پاست

گر قدمی مینهد بر سر بیمار عشق
آن کرم و لطف را عذر چه دانیم خواست؟

جنس من و نقد من در سر او رفت، لیک
جنس ارادت فزود، نقد محبت بکاست

اوحدی، ار زانکه دوش از تو دلی برده‌اند
در پی او غم مخور، کان که ببرد آشناست
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.