هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و درد دل شاعر به معشوق است. شاعر از یاد و ذکر معشوق به عنوان دوای درد خود یاد می‌کند و از ناتوانی در رهایی از این عشق سخن می‌گوید. او از آتش دل و اشک‌هایش به عنوان ترجمان احساساتش نام می‌برد و از بی‌مهری معشوق شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۹۰

تا زنده‌ایم، یاد لبش بر زبان ماست
ذکرش دوای درد دل ناتوان ماست

گر فتنه می‌شویم بر آن روی، طرفه نیست
زیرا که یار فتنهٔ آخر زمان ماست

گیرم که مهر او ز دل خود برون برم
این درد را چه چاره؟ که در مغز جان ماست

از ما مپرس: کاتش دل تا چه غایتست؟
از آب دیده پرس، که او ترجمان ماست

انصاف، حیف نیست که باری نمی‌دهد؟
شاخی چنین شگرف، که در بوستان ماست

مشکل رها کند که : بگوییم حال خویش
بندی، که از محبت او بر زبان ماست

ای اوحدی، ز غیر شکایت چه می‌کنی؟
ما را شکایت از بت نامهربان ماست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.