هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و زیبایی معشوق سخن می‌گوید و از درد فراق و نیاز به حضور او می‌نالد. شاعر با استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات زیبا، احساسات خود را بیان می‌کند و از معشوق طلب کمک و رحمت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد تا بتوان آن‌ها را به درستی درک و تفسیر کرد.

غزل شمارهٔ ۱۲۰

هر کرا با تو نه پیوندی و پیمانی هست
نتوان گفت که در قالب او جانی هست

باز جستیم و نشد روشن ازین چار کتاب
آیت این نمک و لطف که در شانی هست

دیو را درد تو در کار کشد، زانکه به حسن
تو پری داری، اگر مهر سلیمانی هست

تا جهان پرده برانداخت ز روی تو، بریخت
زنگ هر نقش که بر صفهٔ ایوانی هست

هر طرف باغی و هر گوشه بهشتی باشد
خانه‌ای را که در و مثل تو رضوانی هست

مدعی گر ز رخت معجزه خواهد، بنمای
با که روشن‌تر ازین حجت و برهانی هست؟

هم تو باشی به تناسخ که: دگر باز آیی
دیدن مثل ترا هیچ گر امکانی هست

بی‌خیال تو شبی دیدهٔ ما خواب نکرد
با کسی گرچه نگفتیم که: مهمانی هست

از تنور دل ما دود برآید، بدو چشم
مگر این نوح ندانست که: توفانی هست؟

اگر، ای سایهٔ رحمت، نظری خواهی کرد
نقد را باش، که محتاجم و حرمانی هست

که پسندد که: به درد تو در آییم از پای؟
دست ما گیر، اگرت مکنت درمانی هست

تو به دندان منی، از همه خوبان، گر چه
اوحدی را نتوان گفت که: دندانی هست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.