۳۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۱

ای سنگدل، به حق وفا کز وفا مگرد
عهدی بکن به وصل و از آن عهد وا مگرد

ما برگزیده‌ایم ترا از جهان، تو نیز
پیوند ما گزین وز پیوند ما مگرد

در میغ خون دل شب هجر آشنای ما
می‌بین و با مخالف ما آشنا مگرد

ای آنکه یک دم از دل ما نیستی جدا
هر دم به شیوه‌ای دگر از ما جدا مگرد

گفتی: برو، که مهرهٔ مهرت بریختم
خونم بریز و گرد چنین مهرها مگرد

دی دست در میان تو کردم، رخ تو گفت:
بالای ما بلاست، به گرد بلا مگرد

ما را غرض روا شدن از وصل روی تست
گو: کام اوحدی ز دو گیتی روا مگرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.