هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و حسرت خود به معشوق سخن می‌گوید. او از دوری و بی‌توجهی معشوق رنج می‌برد و درد دل خود را با طبیب در میان می‌گذارد، اما درمانی برای آن نمی‌یابد. شاعر به زیبایی و ستم معشوق اعتراف می‌کند و از ناتوانی خود در برابر عشق می‌گوید. او در نهایت به این نتیجه می‌رسد که عشق ورزیدن به معشوقی که قدرتمند است، برای فردی ضعیف مانند او آسان نیست.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. مفاهیمی مانند عشق، حسرت، و رنج‌های عاطفی برای نوجوانان زیر 16 سال ممکن است پیچیده و سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۰۰

دوش بگذشت و دل از دور تماشایی کرد
امشبم حسرت او دیده چو دریایی کرد

ز چنان غمزه، که او دارد و ابرو عجبست
که التفاتی به چو من بی سر و بی‌پایی کرد

محتشم را نرسد سرزنش درویشی
کو به عمری هوسی پخت و تمنایی کرد

صبر فرمود مرا در ستم خویش و دلم
صبر پندار که امروزی و فردایی کرد

نیک خواهان به طبیبی که نشانم دادند
درد دل را نتوان گفت مداوایی کرد

طمع از بوس و کنارش ببریدیم که آن
نیست خوانی که توان غارت و یغمایی کرد

گر چه بر ما ستم او به هلاک انجامید
هیچ زشتش نتوان گفت، که زیبایی کرد

عشق ورزند بتان، لیک چو من بیزوری
پنجه سهلست که با دست توانایی کرد

دل که جاییش به درد آمده باشد داند
کاوحدی این همه فریاد هم از جایی کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.