هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تجربه‌های عرفانی و روحانی خود سخن می‌گوید. او از مستی و خرابی در خرابات و بتکده‌ها یاد می‌کند و از دیدن روی زیبا و خورشید‌گونه‌ای که او را به وجد آورده است. این تجربه‌ها باعث می‌شود که او از خود و ذاتش فاصله بگیرد و به مقامات بالاتر روحانی دست یابد. در نهایت، شاعر با شخصی به نام اوحدی سخن می‌گوید و از دریای دل او موج‌های کرامات برمی‌خیزد.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و روحانی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۰۳

پیری که پریرم ز مناجات بر آورد
دی مست و خرابم به خرابات برآورد

یک جرعه به ذات خود ازان بادهٔ صافی
در داد که گرد از من و از ذات بر آورد

در بتکده‌ای برد مرا مست و بدیدم
رویی، که خروش از جگر لات بر آورد

خورشید جبینی، که فروع رخش از دور
چون شعله زد، آشوب ز ذرات بر آورد

چون در شدم، آن قامت رعنا به قیامی
دل را ز مقام و ز مقامات برآورد

چون جان رخ او دید، پس دست گزیدن
انگشت شهادت به تحیات برآورد

با اوحدی از راه کرامت سخنی گفت
وز بحر دلش موج کرامات برآورد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.