هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق و محبت به معشوق سخن می‌گوید و از رنج‌ها و بلاهایی که در این راه متحمل شده است. او از جدایی و هجران معشوق شکایت می‌کند و از تأثیرات عمیق این عشق بر دل و جان خود می‌گوید. در نهایت، شاعر به مرگ و تأثیر گریه‌هایش بر خاک قبر خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مرگ و اندوه ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۲۰۴

هر کس که در محبت او دم برآورد
پای دل از کمند بلاکم برآورد

خون جگر به حلق رسیدست وز هره نه
دل را، که پیش عارض او دم برآورد

دل در جهان به حلقه ربایی علم شود
گر سر در آن دو زلف چو پرچم بر آورد

گر دود زلف از آتش رویش جدا شود
آتش ز خلق و دود ز عالم بر آورد

جان و دل مرا، که به هم انس یافتند
هجرت، بسی نماند، که از هم برآورد

بعد از وفات بر سر خاکم چو بگذرد
خاک لحد ز گریهٔ من غم برآورد

روزی که زد ز نقطهٔ خالش دم اوحدی
گفتم که: سر به دایرهٔ نم بر آورد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.