هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات شاعر از غم و اندوهی است که بر او وارد شده است. شاعر از عزلت و تنهایی خود سخن می‌گوید و از این که یارش باعث آشفتگی او شده است. او از عشق و جذبه‌ای که یارش در دل او ایجاد کرده، سخن می‌گوید و از تأثیرات عمیق این عشق بر روح و روان خود می‌نالد. شاعر همچنین از ناملایمات و سختی‌هایی که تحمل کرده است، شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۲۱۲

دیگر مرا به ضربت شمشیر غم بزد
فریاد ازین سوار، که صید حرم بزد!

عزلت گزیده بودم و کاری گرفته پیش
یارم ز در درآمد و کارم به هم بزد

دم در کشیده بود دل من ز دیر باز
آتش در اوفتاد به جانم، چو دم بزد

درویش را ز نوشت شاهی خبر نشد
تا روزگاز نوبت این محتشم بزد

چون دیده بر طلایهٔ حسنش نظر فگند
عشقش به دل در آمد و حالی علم بزد

هی نیزهٔ ستیزه که مریخ راست کرد
شمشیر خوی او همه را چون قلم بزد

صد بار چین طرهٔ پستش ز بوی مشک
بر دست باد قافلهٔ صبح دم بزد

آیینهٔ دو عارض او از شعاع نور
بسیار سنگ طعنه که بر جام جم بزد

گفتم که: بر دلم نکند جور و هم بکرد
گفتا: بر اوحدی نزنم زخم و هم بزد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.