هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از درد عشق، ناامیدی، و انتظار برای بهبودی می‌گوید و از معشوق خود می‌خواهد که به او توجه کند. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند طاعت، جزا، و تقدیر اشاره می‌کند و از تأثیر عشق بر زندگی خود و دیگران صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعری و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۲۴

تا رسم جگرخواری پیش تو روا باشد
عشق ترا مشکل کاری به نوا باشد

شمشماد همی لرزد چون بید ز بالایت
بالای چنین، رعنا در شهر بلا باشد

زین‌سان که گریبانم بگرفت غم عشقت
این خرقه که می‌بینی یک روز قبا باشد

من میکنم آن طاعت کز بنده سزد، لیکن
شرطست که نگریزی، گر روز جزا باشد

خلقی ز پیت پویان، مهر تو به جان جویان
زین جمله دعا گویان تا بخت کرا باشد؟

آب غم عشق تو بگذشت ز سر ما را
وآنگه تو ز بی‌رحمی بگذاشته تا: باشد

لعلت نکند سعیی در چارهٔ کار من
بیچاره کسی کو را کاری به شما باشد

غم را که بها نبود در شهر کسان هرگز
آن روز که من جویم شهریش بها باشد

گر خوب شود کاری، از طلعت خود گیری
ور زشت شود، تاوان بر طالع ما باشد

گفتی که: روا گردد از من همه حاجت‌ها
مرد اوحدی از عشقت، آخر چه روا باشد؟
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.