هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از اوحدی مراغه‌ای است که در آن شاعر از عشق و دل‌بستگی به معشوقی بلندقامت و زیبا سخن می‌گوید. او از درد دوری و عشق سوزان خود می‌گوید و بیان می‌کند که دلش در غم معشوق می‌سوزد و صبرش در برابر این عشق سخت است. شاعر همچنین به زیبایی‌های ظاهری معشوق مانند لب و چشم‌هایش اشاره می‌کند و از جهانی سخن می‌گوید که در خاک درگاه معشوق افتاده‌اند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی ادبیات کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات دارد.

غزل شمارهٔ ۲۳۰

هر که آن قامت و بالای بلندش باشد
چه نظر بر دل بیمار نژندش باشد؟

اندر آیینهٔ او روی کسی ننماید
مگر آن روی که بر پای سمندش باشد

مجمر سینه به عود جگر آراسته‌ام
تا چو آتش کند از عشق سپندش باشد

پسته از لب همه کس خواهد و بادام از چشم
خاصه آن پسته و بادام که قندش باشد

روی در خاک درش کرده جهانی زن و مرد
تا که در خورد بود؟ یا که پسندش باشد؟

دل من صبر به هر حال تواند، لیکن
دور ازو صبر پدیدست که چندش باشد؟

از دلم در عجبی: کین همه غم دید و نرفت
چون رود پای دل خسته؟ که بندش باشد

اوحدی پند نکو خواه شنیدی، لیکن
پیش آن رخ عجب ار گوش به پندش باشد!
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.