هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و فراق معشوق خود سخن می‌گوید. او از درد دوری و اشتیاق دیدار معشوق می‌نالد و آرزو می‌کند که روزی دوباره او را ببیند. شاعر همچنین به شیرین‌زبانی و جذابیت کلام معشوق اشاره می‌کند و بیان می‌کند که دل‌ها به خاطر گفته‌های او می‌سوزند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۲۳۴

روزی که از لب تو بر ما سلام باشد
شادی قرار گیرد، عشرت مدام باشد

گر جان من بخواهی، کردم حلال بر تو
چیزی که دوست خواهد، بر ما حرام باشد

گفتی که: در فراقم زحمت کشیده‌ای تو
مردم هزار نوبت، زحمت کدام باشد؟

در هر دو هفته بینم روی ترا، ولیکن
آن دم که بینم او را، ماهی تمام باشد

احوال قید چون من سرگشته‌ای چه داند؟
جز بیدلی که او را پایی به دام باشد

گویی که: من ببینم روزی به دیدهٔ خود
کان رفته باز گردد و آن تند رام باشد؟

نشگفت اگر بسوزد دلها به گفتهٔ خود
چون اوحدی کسی کو شیرین کلام باشد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.